چه جالب
داشتم مطالبتای وبلاگت رو مرور میکردم دیدم که پست ماست و خیار پشت سر هم خندم گرفت گفتم مامانی با کارای شیرین شما یه ماست و خیار درست کردم دخترم این چند روزه خیلی نق نقو شدی فکر میکنم بازم داره یه مروارید دیگه میاد به جمع بقیه مرواریدات چقدر سختی میکشی دخترم ماه پیش که یه دندون آسیاب در آوردی خیلی اذیت شدی چقدر ناراحت بودی دیشبم تا صبح گریه میکردی مامانی دوست نداره شما اینقد اذیت بشی ولی بخاطر بدست آوردن یه موفقیتو پیروزی باید کمی هم سختی کشید باید این مراحل رو پشت سر بذاری فقط این رو بدون و مطمئن باش من همیشه پشتتم همیشه باهاتم هیچ وقت نمیذارم به خاطر خستگی رو زمین بشینی من خودم تکیه گات میشم که بتونی به من تکیه کنی تو هر مرحله ای ...
نویسنده :
مامانی
11:44