شاینا میره مهد کودک
عشقم عمرم همه نفسم همه وجودم امروز شما رفتی مهد عروسکم اولین باره که رفتی مهد تا ساعت 9/30 خوابیده بودی پیش بابایی مامانی اومد به شما فرنی داد و شما رو برد مهد الهی قربونت بشم که اول گریه کردی و بعد مامانی چند دقیقه ای پیشت موند شما آروم شدی و چیزی نگفتی شروع به بازی کردی عروسکم الان دو ساعت و نیمه که تو مهدی و مامانی هر یک ساعت زنگ میزنه و حالت رو میپرسه الهی فدات بشم که اینقدر روابط عمومی ات بالائه که گله و شکایتی نکردی و داری بازی میکنی و ساعت 12/30 داشتی با بچه ها غذا میخوردی ( البته مربی ات خانم کاویانی گفت مامانی هم خیلی تعجب کرد چون شما اصلا هیچی نمیخوری حالا باید ببینم چی میشه امیدوارم که واقعا خورده باشی و از این به بعد همیشه غذات رو بدون دردسر بخوری و اینقدر ما و خودت رو اذیت نکنی فردا عکسای مهدت رو میذارم عشقم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی