سفره خونه
عزیزم با دوستت آراد تصمیم گرفتیم بریم سفره خونه ولی چشمتون روز بد نبینه عزیزم اینقدر شما اونجا دوییدی و که خدا میدونه حالا ایناش به کنار همش میخواستی دستت رو بکنی توی آب نمای وسط سفره خونه و ما باید جلوی شما رو میگرفتیم از یه طرفی هم همه کسایی که اومده بودن سفره خونه میخواستن شما رو بغل کنن و شما هم طبق معمول با روابط عمومی بالایی که داری ( کلی تعریفیدم ) میرفتی و پیششون و باهاش حرف میزدی و همه میگفتن خانم شما از دست این کوچولو چی میکشی ولی مامانی گفت تازه الان معنی زندگی رو فهمیدم ( بازم کلی تعریفیدم ) خلاصه بگم خستمون کردی !!!!!!!!!!!!!!!
بریم ادامه مطلب
اصلا طاقت نشستن نداری که شمامیخواستیم یه عکس بگیریم ما رو ناکام گذاشتی
ولی کلی با آراد و عمو بهزاد بازی کردی و خیلی بهت خوش گذشت ایشالله که همیشه خوش باشی عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی